- شیر با
- خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند
معنی شیر با - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محافظ اسد نگهبان شیر
عمل و شغل شیربان
صورت شیر که بر روی بالش یا متکا نقش کرده باشند، برای مثال لاف نسبت زند حسود و لیک / شیر بالش نشد چو شیر عرین (انوری - ۳۹۴)
آشی که در آن زیره پاشند آش زیره
بهای شیر دادن حق ارضاع، پول یا چیزی دیگر که داماد به پدر و مادر عروس دهند
شیربرنج، خوراکی که از شیر، برنج، شکر و گلاب تهیه می شود، گرنج بشیر، شیروا
شیربرنج
مدت متمادی دور و دراز زمان پیشین
آشی که در آن زیره پاشند آش زیره
آنکه از پدر و مادری سالخورده زاده و بدین سبب ضعیف و زشت باشد: چرا از سرمای کم متالم میشویکمگر پیر زایی، کسی که با موی سفید و بهیئت پیران ترنجیده پوست و زشت بدنیا آید
آشی که پیه در آن کنند: ثربیه پیه با
برنگ شیر سفید
پرند باف کسی که از موی (یا ابریشم) پارچه بافد موی تاب. کسی که اشعار بی ارزش گوید
ساربان، کسی که از شتر مواظبت کند
بار شتر باری که به اندازه قدرت حمل یک شتر باشد
به شیرین آبی مطبوع
شکر ریزنده، بسیار شیرین
پارسی تازی گشته شوربا
لقب مولا حضرت امیرالمومنین علی (ع)
انعامی که پس از باز گرفتن کودک از شیر به دایه وی می دهند، مزد دایگی و شیر به کودک دادن
مایعی که در ساقه بعضی از گیاهها وجود دارد و گاهی بیرون می تراود، شیره خشخاش
شیر مانند همچون شیر، شجاع متهور
جایی که شیر در آن راوان باشد شیر لان
نانی که از آرد گندم و شیر و روغن پزند
جایی که در آن شیر فراوان باشد شیر ناک
شیر گیاه فرفیون
برنگ شیر سفید
شیر بامداد، سپیده دم
سگ چالاک و پر زور
زن دلیر و بی باک
نادرست نویسی شیر زج شیر شبکور شیر مرغ
زن یا جانور ماده که شیر دهد شیر دهنده
آن که داری دل شیر است شجاع دلیر دلاور
برنگ شیر سفید